We’re told to remember the idea not the man
Because a man can fail
He can be caught, he can be killed and forgotten
But 400 years later
An idea can still change the world
I have witnessed firsthand the power of ideas
I have seen people kill in the name of them
And die defending them
But you cannot kiss an idea
Cannot touch it or hold it
Ideas do not bleed
They do not feel pain
They do not love
And it is not an idea that I miss
It is a man
A man that made remember the 5th of November
A man that I will never forget…
ما یاد گرفتیم آرمانها رو به خاطر بسپاریم نه آدمها رو
چون یه آدم میتونه شکست بخوره
میتونه دستگیر بشه، میتونه کشته بشه و فراموش بشه
اما 400 سال بعد
یه آرمان هنوز میتونه دنیا رو عوض کنه
من به صورت زنده شاهد قدرت آرمانها بودهام
من دیدهام آدمها به خاطر آرمانها کشته میشن
و در دفاع از اونا میمیرن
ولی نمیشه یه آرمان رو بوسید
نمیشه لمسش کرد، یا بغلش کرد
آرمانها زخمی نمیشن
اونا درد نمیکشن
عاشق نمیشن
و چیزی که من ازدست دادم یه آرمان نیست
بلکه یه مرده
مردی که باعث شد من رو 5 نوامبر رو به خاطر بسپارم
مردی که هرگز فراموش نخواهم کرد
و البته آرمانها نمی ذارن برن، تا وقتی که خودت بخوای داریشون،
و تازه فکر نمی کنم که مردها هم درد بکشن یا عاشق بشن،
و مطمئن نیستم که مردها رو هم بشه با خیال راحت بوسید یا بغل کرد!
به عارفه:
منتظر بمون تا کمی بزرگتر بشی. همین.
و در ضمن حمید.
من با روحی که تو جملهی اول این نوشته هست (به بقیهش کاری ندارم فعلا) مخالفم.
نمیخوام بحث کنم. با روحش مشکل دارم.
be Arash:
1.vaghti bozorg shodam ino fahmidam!
2.va dige nemikham az in bozorgtar besham
3. behem barkhord
4. bebakhshid farsi nadaram